زمان تقریبی مطالعه: 38 دقیقه
 

سوگند به غیر الله (دیدگاه ابن تیمیه)





سوگند به غیر الله، در دیگاه ابن‌ تیمیه یکی از مواردی است که با سایر فقهای اسلامی متفاوت است. ابن‌ تیمیه از نظر فقهی برخلاف عموم فقها، سوگند به غیرالله را حرام می‌داند؛ اما اختلاف اساسی ابن‌ تیمیه با سایر علمای اسلام در نگاه اعتقادی او به موضوع است. وی با استناد به حدیث مرسل، قسمِ به غیرالله را شرک و مخالف توحید الوهی می‌داند.
با استفاده از متون حدیثیِ مورد قبول ابن‌ تیمیه، به بررسی و تحلیل این مسئله پرداخته شده و روشن می‌گردد، مشرک دانستن مسلمانان، به سبب سوگند به غیرالله، برخلاف ظاهر آیات و سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و سیره صحابه است. علاوه بر اینکه شرک دانستن قسم به غیر الله، برخلاف مبانی ابن‌ تیمیه در بحث عبادت و مبنای برتری سلف بر خلف است؛ همچنین ابن‌ تیمیه در معنا کردن روایات دچار سوء برداشت شده و فهم خود را بر روایت، تحمیل نموده است؛ افزون بر آن، ابن‌ تیمیه در مقام عمل نیز ملتزم به گفتار خود نبوده و بارها سوگند به غیرالله خورده است.

فهرست مندرجات

۱ - مقدمه
۲ - نقد و بررسی دیدگاه فقهی ابن‌ تیمیه
       ۲.۱ - تحریمی نبودن نهی
       ۲.۲ - جواز سوگند به غیرالله از نظر جمهور
              ۲.۲.۱ - احناف
              ۲.۲.۲ - شافعیه
              ۲.۲.۳ - مالکیه
              ۲.۲.۴ - حنابله
۳ - نقد و بررسی اعتقادی ابن‌ تیمیه
       ۳.۱ - ادله ابن‌ تیمیه
       ۳.۲ - نقد دیدگاه اعتقادی ابن تیمیه
              ۳.۲.۱ - عدم عبادت بودن قسم
              ۳.۲.۲ - عدم دلالت ادله بر شرک بودن قسم به غیر الله
                     ۳.۲.۲.۱ - بررسی من حلف بغیر الله
                     ۳.۲.۲.۲ - ارجاع به نظیر
                     ۳.۲.۲.۳ - حمل بر تعظیم مخصوص
۴ - بررسی دیدگاه ابن مسعود
       ۴.۱ - بررسی سندی
       ۴.۲ - بررسی دلالی
۵ - نقدهای کلی بر دیدگاه ابن‌ تیمیه
       ۵.۱ - مخالف با ظاهر قرآن
       ۵.۲ - مخالف با سنت
              ۵.۲.۱ - قسم پیامبر به غیر الله
              ۵.۲.۲ - قسم‌های صحابه
       ۵.۳ - مخالفت با مبنای برتری سلف
       ۵.۴ - عدم التزام عملی
۶ - نتیجه‌گیری
۷ - منابع
۸ - پانویس
۹ - منبع

۱ - مقدمه



یکی از رفتارهای رایج مسلمانان سوگند به انبیا، صالحین، والدین و فرزندان است که در بین فقها، به عنوان "حلف بغیرالله" مطرح است؛ از نظر جمهور فقها، این نوع قسم خوردن جایز است؛ اما سلفیه و وهابیون برخلاف عموم مسلمانان، چنین سوگندی را شرک دانسته و مسلمانان را به خاطر سوگند به غیر خدا، مشرک خوانده‌اند؛ با توجه به اینکه وهابی‌ها و سلفیه در تکفیر مسلمانان اهتمام ویژه‌ای به نظریات ابن‌ تیمیه دارند، لازم است دیدگاه ابن‌ تیمیه در هر مسأله‌ای به صورت مجزا مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
لکن تاکنون دیدگاه ابن‌ تیمیه در موضوع "حلف بغیرالله" به صورت مستقل بررسی نشده است. تنها برخی از کتب مانند الحلف بغیرالله عتبه عباسیه و الوهابیة والمبانی الفکریة در ضمن بیان دیدگاه وهابیت، اشاره جزئی به بخشی از نظریات و ادله ابن‌ تیمیه داشته‌اند؛ بنابراین پژوهش حاضر با درک این نقص، سخنان ابن تیمیه را در این موضوع جمع‌آوری کرده و آن را در دو بخش فقهی و اعتقادی سامان می‌دهد و ادله او را در هر دو بخش بررسی می‌کند و بر اساس کتاب، سنت، اقوال بزرگان دین و با تکیه بر مبانی و سایر سخنان خودِ ابن‌ تیمیه به نقد آن می‌پردازد.

۲ - نقد و بررسی دیدگاه فقهی ابن‌ تیمیه



سوگند یعنی شخص برای تاکید بر سخن یا دیدگاه خود، به شیء یا شخص بزرگی قسم بخورد. این معنای رایج سوگند در نزد علمای اسلام است. سوگند، به اعتبار چیزی که به آن قسم خورده می‌شود، به دو بخش یعنی، سوگند به خدا و سوگند به غیر خدا تقسیم شده است. از نظر فقها، اگر کسی به خداوند قسم بخورد، لازم است به قسم خود عمل کند و شکستن آن کفاره دارد؛ اما فقها در باب سوگند به غیرالله، دو بحث را مطرح می‌کنند؛ یکی اینکه سوگند به غیر الله، قسم شرعی نیست و شکستن آن کفاره ندارد. ابن‌ تیمیه نیز همین نظر را دارد و می‌گوید: سوگند به غیر الله منعقد نمی‌شود و شکستن آن کفاره ندارد.
بحث دیگر این است آیا قسم خوردن به غیر خداوندِ متعال جایز است یا خیر؟ از نظر ابن تیمیه، سوگند به غیر الله حرام است و جایز نیست که مسلمانان به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و سایر مقدسات قسم بخورند. وی برای اثبات نظریه خود به دو روایت استدلال می‌کند: «لا تحلفوا الاّ بالله؛ ان الله ینهاکم ان تحلفوا بآبائکم فمن کان حالفا فلیحلف بالله او لیصمت؛ همانا خداوند شما را نهی کرده است که به پدران خود قسم بخورید. پس یا به خدا قسم بخورید یا سکوت کنید.»
ابن تیمیه نهی در روایات فوق را تحریمی می‌داند و معتقد است که هر کس به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یا سایر مخلوقات قسم بخورد، فعل حرامی را انجام داده است. او در تایید نظر خود می‌گوید: جمهور علما نیز سوگند به غیر الله را حرام می‌دانند. بنابراین از نظر فقهی، ابن تیمیه قسم به غیر الله را حرام می‌داند.

۲.۱ - تحریمی نبودن نهی


نظریه ابن تیمیه از دو جهت مخدوش است؛ اول اینکه نهی در روایات تحریمی نیست؛ دیگر آنکه علما قسم به غیر خدا را جایز می‌دانند که در ادامه به این دو مسأله پرداخته می‌شود.
هرچند اصلِ در نهی، تحریمی بودن آن است، اما وقتی قرینه وجود داشته باشد بر قرینه حمل می‌گردد. در قسم به غیر الله نیز، قرائن متعددی وجود دارد که نشان می‌دهد، نهی در روایات تحریمی نیست؛ از جمله اینکه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و صحابه به غیر خدا قسم خورده‌اند؛ به عنوان نمونه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بعد از اینکه معارف اسلام را برای سائل شرح داد، فرمودند: «اَفْلَحَ، وَاَبِیهِ اِنْ صَدَقَ، اَوْ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَاَبِیهِ اِنْ صَدَقَ؛ سوگند به پدرش رستگار می‌شود، اگر راست بگوید؛ یا فرمود: به پدرش سوگند که اگر راست بگوید وارد بهشت می‌شود.» همچنین صحابه در موارد متعددی به غیر الله قسم یاد کرده‌اند؛ از جمله خلیفه دوم در هنگام تعیین مقدار جراحت به جانش قسم خورد: «لَعَمْرِی لَقَدْ بَلَغَ هَذَا؛ به جانم سوگند به این مقدار رسیده است.» یعنی مقدار جراحت زیاد است.
اگر نهی در روایات مورد استناد ابن‌ تیمیه، تحریمی و قسم خوردن به غیر الله حرام بود، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و صحابه به غیر خداوند قسم یاد نمی‌کردند؛ زمانی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و صحابه به غیر الله قسم خورده‌اند، قرینه آن است که نهی در روایاتِ مورد اشاره، تحریمی نیست.

۲.۲ - جواز سوگند به غیرالله از نظر جمهور


ابن تیمیه در حالی حرمت سوگند به غیر خداوند را به جمهور نسبت می‌دهد که عموم علما، سوگند به غیر خدا را جایز می‌دانند؛ به همین منظور، دیدگاه مذاهب فقهی اهل سنت بیان می‌گردد.

۲.۲.۱ - احناف


احناف قسم به غیرالله را جایز می‌دانند.
[۹] ابن عابدین، محمّدامین بن عمر، رد المحتار علی الدر المختار، ج۳، ص۷۰۵.
[۱۰] ابن نجیم، زین‌الدین بن ابراهیم، البحر الرائق شرح کنز الدقائق، ج۴، ص۳۰۱.
[۱۱] فرقانی، فیض محمد، نذر و سوگند از دیدگاه فقه حنفی، ص۴۵.
بلخی در این باره می‌نویسد: قسم به غیر الله از نظر احناف جایز بوده و عموم علمای معتقدند، کراهت نیز ندارد.
[۱۲] بلخی، نظام الدین، الفتاوی الهندیة، ج۲، ص۵۲.


۲.۲.۲ - شافعیه


از دیدگاه شافعی‌ها قسم به غیر الله مکروه است. شافعی می‌نویسد: َکُلُّ یَمِینٍ بِغَیْرِ اللَّهِ فَهِیَ مَکْرُوهَةٌ.
[۱۵] نووی، یحیی بن شرف، المنهاج، ج۱۱، ص۱۰۶.
نووی در این باره بیان می‌کند: از نظر جمهور علمای شافعی، قسم به غیر الله مکروه است.

۲.۲.۳ - مالکیه


مشهور مالکیه نیز سوگند به غیرالله را مکروه می‌دانند. مالک بن انس، ابن رشد قرطبی، کشناوی،
[۲۰] کشناوی، ابوبکر بن حسن، اسهل المدارک، ج۲، ص۲۱.
و غیره فتوا به کراهت داده‌اند. در کتاب الموسوعة الفقهیة الکویتیة نیز، قول مورد اعتماد نزد مالکیه کراهت معرفی شده است.
[۲۱] جمعی از نویسندگان، الموسوعة الفقهیة الکویتیة، ج۷، ص۱.


۲.۲.۴ - حنابله


حنابله در قسم به غیر الله بین قسم به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و غیر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرق گذاشته‌اند و می‌گویند: چنان‌چه به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قسم یاد شود، این نوع سوگند جایز، بلکه شرعی است و شکستن آن کفاره دارد.
اما اگر به غیر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قسم خورده شود، دو قول در میان آنان وجود دارد؛ بنابر نظر مشهور حنابله، سوگند به غیر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حرام است؛ لکن احتمال کراهت را نیز داده‌اند. اما در مقابل، عده‌ای از حنابله معتقدند، قسم به غیر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کراهت دارد؛ لکن احتمال حرمت را بیان داشته‌اند.
[۲۷] تنوخی حنبلی، ابوالبرکات، الممتع فی شرح المقنع، ج۴، ص۴۲۹.
بنابراین از نظر جمهور احناف، مالکیه و شافعی‌ها، قسم به غیر الله جایز است و حنبلی‌ها نیز قسم به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را جایز می‌دانند. در نتیجه، نسبتی که ابن‌ تیمیه به جمهور فقها داده است صحیح نیست.

۳ - نقد و بررسی اعتقادی ابن‌ تیمیه



ابن تیمیه اولین فردی است که سوگند را به قسم مسلمانان (قسم به الله) و قسم مشرکین (قسم به غیر الله) «از نگاه ابن تیمیه قسم به پیامبر، انبیاء، صالحان، کعبه، آباء، فرزندان و به‌طور کلی هر قسمی که به غیر خداوند متعال یاد شود، جزء قسم‌های مشرکین قرار دارد. تقسیم کرده است.
وی با این تقسیم، سوگند به غیر الله را شرک دانست. و آن را ناقض توحید عبادی (الوهی) معرفی کرده است. ابن‌ تیمیه توحید را به توحید در ربوبیت و الوهیت تقسیم کرده است. توحید ربوبی به معنای اختصاص خالقیت و ربوبیت به خداوند است. توحید الوهی به معنای اختصاص عبادت برای خدا است.
[۳۱] ابن تیمیه، احمد، درء التعارض العقل و النقل، ج۱، ص۲۲۶.

ابن تیمیه در بیان اینکه چگونه سوگند به غیر الله نافض توحید عبادی است می‌گوید: قسم از حقوق خاص خداوند است. و حقوق خاص خداوند عبادت محسوب می‌شود،
[۳۵] ابن تیمیه، احمد، الاخنائیة، ص۲۰۸.
و هر کس به غیرالله سوگند یاد کند، عبادت غیر الله را انجام داده و غیر خدا را در حب و بغض و رجاء، مساوی خداوند قرار داده است. بنابراین سوگند به غیر خدا، از دیدگاه ابن تیمیه ناقض توحید الوهی است.
نکته دیگر آنکه اکثر قرائن موجود در کلام ابن‌ تیمیه نشان می‌دهد، وی شرک در سوگند به غیر الله را شرک اکبر دانسته است، به جهت اینکه وی عقیده دارد که هر کس به انبیا قسم یاد کند. آنان را "ند" به معنای شریک است. از طرف دیگر شرک در "ند" قرار دادن برای خدا، از نظر ابن تیمیه شرک اکبر است. بنابراین مقصود ابن تیمیه از شرک در قسم به غیر الله، شرک اکبر می‌باشد.

۳.۱ - ادله ابن‌ تیمیه


ابن‌ تیمیه برای اثبات دیدگاه خود به دو روایت استناد می‌کند که عبارت‌اند از:
مهم‌ترین دلیل او روایت «من حلف بغیر الله فقد کفر او اشرک» است. هر کس به غیر خداوند قسم یاد کند مشرک و کافر است. این روایت از شرط و جزاء تشکیل شده است؛ به نظر می‌رسد ابن‌ تیمیه معتقد است که جمله ی شرط "من حلف بغیر الله" بر عموم خود دلالت دارد و همه قسم‌های به غیر الله را شامل می‌شود و شارع نیز ظاهر جمله‌ی "جزاء فقد اشرک" را اراده کرده است.
دلیل دیگر ابن تیمیه سخن ابن مسعود است که می‌گوید: «لان احلف بالله کاذبا احب الی من ان احلف بغیره صادقا؛ قسم دروغ به خداوند نزد من محبوب‌تر از قسم راست به غیر خداوند است.» ابن‌تیمیه در چگونگی دلالت این سخن بر شرک می‌گوید: علت ناخشنودی ابن مسعود از قسم خوردن به غیر الله این است که چنین عملی در نزد او شرک می‌باشد؛ اما قسم دروغ به خداوند توحید است.

۳.۲ - نقد دیدگاه اعتقادی ابن تیمیه


بنیان کلام ابن‌تیمیه در شرک دانستن سوگند به غیر الله بر عبادت بودن قسم و ظهور روایات استوار است. بنابراین سخنان ابن‌تیمیه در این دو محور مورد نقد قرار خواهد گرفت.

۳.۲.۱ - عدم عبادت بودن قسم


بر اساس معیاری که ابن‌ تیمیه برای عبادت بیان کرده، قسم به غیر الله عبادت نیست؛ به جهت اینکه وی قائل است، افعال عبادی، افعالی هستند که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن را تشریع کرده و این افعال منحصر در واجبات و مستحبات هستند و اگر فعلی واجب یا مستحب نبود، عبادت نیست. «انَّ العبادات مَبْنَاها علی توقیفِ الرسولِ و طاعةِ امرِه والاقتداءِ به، فلا یکون شیءٌ عبادة الاّ ان یَشرعَه الرسولُ، فیکون واجبًا او مستحبًّا، و ما لیسَ بواجب ولا مستحبٍّ فلیسَ بعبادةٍ باتفاقِ المسلمین.»
[۴۱] ابن تیمیه، احمد، جامع المسائل، ج۵، ص۱۰۶.
از طرف دیگر، دلیلی بر وجوب یا استحباب قسم وجود ندارد؛ بلکه زیاد قسم خوردن مورد مذمت واقع شده است؛ حتی ابن‌تیمیه نیز ذلیل‌ترین مردم را کسی می‌داند که زیاد قسم می‌خورد. بنابراین قسم، عبادت محسوب نمی‌شود.
دلیل دیگری که ثابت می‌کند، قسم به غیرالله عبادت نیست این است که از نظر ابن‌ تیمیه در مفهوم عبادت، دو رکن اساسی «نهایت حب» و «نهایت خضوع» وجود دارد. «العبادة المامور بها تتضمن معنی الذل و معنی الحب فهی تتضمن غایة الذل لله بغایة المحبة له.» و اگر هر کدام از این ارکان وجود نداشته باشد، آن عمل عبادت محسوب نمی‌شود؛ این در حالی است که در قسم به غیر الله این دو رکن وجود ندارد و کسانی‌که به غیر خداوند قسم یاد می‌کنند، نهایت حب و خضوع را نسبت به غیرالله ندارند؛ بلکه نهایت حب و خضوع را نسبت به خداوند معتقدند؛ در نتیجه قسم به غیر الله بنابر معیارهای ابن‌ تیمیه، عبادت محسوب نمی‌شود و اگر فردی به غیر الله قسم بخورد، دچار شرک الوهی نشده است.

۳.۲.۲ - عدم دلالت ادله بر شرک بودن قسم به غیر الله


ادله‌ای که ابن‌ تیمیه برای اثبات نظریه خود ارائه کرده، به صورت جداگانه بررسی و ثابت می‌گردد. هیچ‌کدام نیز بر شرک بودن سوگند به غیر الله دلالت ندارد.

۳.۲.۲.۱ - بررسی من حلف بغیر الله


حدیث «من حلف بغیرالله فقد اشرک» مهم‌ترین و پرتکرار‌ترین دلیل ابن‌ تیمیه بر شرک بودن سوگند به غیر الله می‌باشد که سند و دلالت آن مخدوش است؛ سند این روایت را حدیث شناسانی مانند بیهقی، طحاوی و وادعی منقطع دانسته‌اند.
اما در صورت پذیرش سند، در صورتی حدیث بر مدعای ابن‌ تیمیه دلالت دارد که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عموم جمله‌ی شرط «من حلف بغیر‌الله» را اراده کرده باشد. حال آنکه این‌گونه نیست بلکه اولا: بر اساس روایات صحیح و متعدد، نبی گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به غیرالله قسم یاد کرده‌اند. به عنوان نمونه، حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مقام سفارشِ امر به معروف و نهی از منکر، بر جان خود قسم خورده و می‌فرماید: «فلعمری لان تکلم بمعروف، وتنهی عن منکر خیر من ان تسکت؛ به جانم سوگند اگر امر به معروف و نهی از منکر کنید، بهتر از آن است که سکوت نمایید.»
همچنین ایشان در پاسخ به سوال یکی از صحابه در مورد پاداش صدقه، به پدر آن صحابی قسم یاد کردند و فرمودند: «اَمَا وَاَبِیکَ لَتُنَبَّاَنَّهُ اَنْ تَصَدَّقَ وَاَنْتَ صَحِیحٌ شَحِیحٌ، تَخْشَی الْفَقْرَ؛ سوگند به پدرت تو را آگاه می‌کنم، صدقه‌ای با ارزش‌تر است که در حال سلامتی، نیازمندی و ترس از فقر پرداخت گردد.» علاوه بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، بزرگان صحابه نیز به غیر الله قسم یاد کرده‌اند. به عنوان نمونه، خلیفه اول در نامه‌ای که به خالد بن ولید نوشته بود، بر جان خود قسم خورد و گفت: «لعمری یا بن اُمِّ خَالِدٍ، اِنَّکَ لَفَارِغٌ تَنْکِحُ النِّسَاءَ؛ به جان خودم قسم، ‌ای خالد، تو بیکاری و فرصت ازدواج با زن‌ها را داری.»
وقوع این سوگندهای متعدد از جانب نبی گرامی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و صحابه، دلالت دارد که قسم به برخی از مصادیق غیرالله شرک نیست و اگر شرک بود، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و صحابه به جان خود و برخی از افراد قسم یاد نمی‌کردند؛ در نتیجه وقتی که قسم در همه مصادیق غیر الله شرک نبود، معلوم می‌گردد، ظاهر جمله‌ی شرط مقصود حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیست.

۳.۲.۲.۲ - ارجاع به نظیر


با مراجعه به نظایر «ارجاع به نظیر»، یکی از قواعدی است که در کشف مراد متکلم استفاده می‌شود. این روایت می‌توان به این برداشت رسید که مراد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از جمله‌ی شرط، خصوص قسم به مشرکان و مقدسات آنان است.
به جهت اینکه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در روایت: «مَنْ حَلَفَ مِنْکُمْ فَقَالَ فِی حَلِفِهِ: بِاللَّاتِ وَالعُزَّی، فَلْیَقُلْ: لاَ اِلَهَ اِلَّا اللَّهُ؛ هر کس به لات و عزی قسم یاد کند، باید کلمه لا اله الله را بر زبان جاری سازد.» که مشابه روایت فوق است و از جمله‌ی شرط و جزاء تشکیل شده است، مقصود خود را از جمله‌ی شرط، خصوص قسم به لات و عزی دانسته است.
از طرف دیگر، چون قسم خوردن به بت‌ها مورد نهی است. «لَا تَحْلِفُوا بِالطَّوَاغِی؛ به بت‌ها قسم یاد نکنید.» روشن می‌شود، قسم به همه بت‌ها در عموم جمله‌ی شرطیه باقی است. با توجه به اینکه قسم به والدین مشرک، مانند قسم به بت‌ها است؛ «لا تحلفوا بآبائکم، ولا بامهاتکم، ولا بالانداد؛ به پدران و مادران و بت‌ها قسم یاد نکنید.» روشن می‌شود قسم به مشرکان نیز مورد نهی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است.
بر این اساس می‌توان ادعا کرد، مقصود پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از جمله‌ی شرط، خصوص قسم به مشرکان و مقدسات آنان است. به علاوه سبب صدور روایت در جایی صادر شد که خلیفه دوم به پدر مشرک خود قسم یاد کرد. روایت نیز برداشت فوق را تایید می‌کند.

۳.۲.۲.۳ - حمل بر تعظیم مخصوص


بسیاری از علما، حدیث را به موردی حمل کرده‌اند که سوگندخورنده، تعظیم مخصوص خداوند را برای غیر الله معتقد باشد. در این‌باره می‌توان از رافعی قزوینی، ملا علی قاری و دیگران
[۵۹] رویانی، ابوالمحاسن، بحر المذهب، ج۱۰، ص۳۶۸.
نام برد. ابن رفعه می‌نویسد: جمهور روایت را به موردی حمل کرده‌اند که شخص تعظیم خاص خداوند را برای غیر الله معتقد باشد.
پس بر اساس قرائن و فهم علما روشن می‌گردد، جمله‌ی شرطیه بر عموم خود باقی نیست و همه مصادیق غیر الله مقصود پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نبوده است و همین مقدار برای حکم به شرک نکردن سوگند به غیرالله کافی است.
مسإله دیگری که می‌توان به آن پرداخت اینکه، چنان چه جمله‌ی شرط، همه مصادیق غیر الله را شامل شود، در صورتی روایت فوق بر مدعای ابن‌ تیمیه دلالت دارد که جمله‌ی جزاء "فقد اشرک" نیز بر ظاهر خود باقی باشد که البته این‌گونه نیست. به جهت اینکه اولا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و صحابه به غیر الله قسم یاد کرده‌اند و اگر ظاهر جمله‌ی جزاء مقصود پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باشد، لازمه‌اش آن است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و صحابه، مرتکب شرک شده باشند.
بسیاری از علمای مذاهب جزاء را بر کراهت حمل کرده‌اند. به عنوان نمونه می‌توان به هیتمی و ابوالبرکات حنبلی
[۶۴] تنوخی حنبلی، ابوالبرکات، الممتع فی شرح المقنع، ج۴، ص۴۳۰.
اشاره کرد که از حدیث فوق کراهت فهمیده‌اند. همچنین بزرگانی مانند ابن حجر عسقلانی، قسطلانی، نووی، تعبیر به کفر و شرک را به خاطر مبالغه در اظهار زجر و ابراز ناخوشایندی دانسته‌اند. با توجه به اینکه قسم به غیرالله از دیدگاه علمای فوق جایز بوده، مقصود از تعابیر فوق کراهت می‌باشد. بنابراین با قرائن موجود و فهم علما روشن می‌گردد، جمله‌ی جزاء بر ظاهر خود باقی نیست. بنابراین حدیث فوق بر ظاهراش باقی نیست و به صرف ظاهر آن، حکم به شرک بودن سوگند به غیر الله نمی‌شود.

۴ - بررسی دیدگاه ابن مسعود



دلیل دوم ابن‌ تیمیه برای اثبات شرک بودن سوگند به غیر الله، سخن ابن مسعود است که وی قسم دروغ به خداوند را بیشتر از قسم راست به غیر خدا دوست می‌داشت. ابن‌ تیمیه علت گفتار ابن مسعود را شرک بودن سوگند به غیر الله معرفی می‌کند. این دلیل ابن‌ تیمیه نیز از جهت سند و دلالت اشکال دارد که به آن پرداخته می‌شود.

۴.۱ - بررسی سندی


این روایت دو سند دارد که هر دو ضعیف است. در یک سند وبره از ابن مسعود نقل کرده است. در حالی‌که وبره از طبقه چهارم است و بدون واسطه نمی‌تواند از ابن مسعودِ متوفی ۳۲ یا ۳۳ حدیث نقل کند. بر این اساس سند فوق مرسل است، در طریق دیگر نیز ابی برده، (متوفی ۱۴۰-۱۳۰)، بدون واسطه از ابن مسعود نقل کرده و چنین نقلی ارسال دارد.
[۷۲] عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۱۲، ص۱۸.
بنابراین سند کلام ابن مسعود مرسل و قابل استدلال نیست.

۴.۲ - بررسی دلالی


کلام ابن مسعود از سخنان رایج در هر زبانی است که جهت مبالغه و اظهار ناخوشایندی بیان می‌شود. به عنوان نمونه، شعبه برای اظهار ناخوشایندی در نقل حدیث از ابان بن ابی‌ عیاش بیان کرده: «لان ازنی سبعین مرة احب الی من ان احدث عَن اَبَان بْن اَبِی عیاش؛ اگر هفتاد بار زنا کنم، برایم محبوب‌تر از آن است که از ابان بن ابی‌ عیاش حدیث نقل کنم.»؛ «لان اکون راسا فی الضلالة احب الی من ان اکون ذنبا فی الهدایة» و «لان یذمنی ابن زیاد حیاً احب الی من ان یمدحنی میتاً» نمونه دیگر سخنان فوق است.
نمونه این سخن در زبان عامیانه فارسی نیز وجود دارد که می‌گوید: آدم از گرسنگی بمیرد بهتر از آن است که برای فلانی کار کند. گوینده سخن در این موارد تنها در مقام مبالغه و ناخوشایندی است. البته سخن ابن مسعود با عبارت دیگری نیز نقل شده که نشان می‌دهد وی در مقام مبالغه و اظهار ناخوشایندی است: «لاَنْ اَحْلِفَ بِاللَّهِ وَ اَصْدُقَ اَحَبَّ اِلَیَّ مِنْ اَنَّ اَحْلِفَ بِغَیْرِ اللَّهِ وَ اَصْدُقَ؛ قسم راست به خداوند نزد من محبوب‌تر از قسم راست به غیر خداوند است.» این نقل به روشنی دلالت دارد که قسم به غیر الله از دیدگاه ابن مسعود جایز بوده و ایشان می‌خواهد بگوید که قسم به غیر الله ناخوشایند او است. همچنین برخی از علما مقصود گوینده را مبالغه در نهی دانسته‌اند.
[۷۷] شیبانی، محمد بن حسن، المخارج فی الحیل، ص۱۰۱.

اشکال دیگر آن است که سخن ابن‌ تیمیه برخلاف مبانی او در حجیت قول صحابی است. بنابر دیدگاه ابن‌ تیمیه، در صورتی قول صحابی حجت است که صحابه‌ی دیگر با آن مخالفت نکرده باشند. حال آنکه صحابه‌ی دیگر به غیر الله قسم یاد کرده‌اند. لذا سخن ابن مسعود حجت نیست و تمسک به این اثر، خلاف مبانی ابن‌ تیمیه است. بنابراین برداشت شرک بودن سوگند به غیر الله از سخن ابن مسعود، برخلاف واقع و مبانی ابن تیمیه است و در حقیقت با توجه به ظاهر سخن، چنین برداشتی خلاف واقع و در حقیقت تحمیل فهم بر روایت است.

۵ - نقدهای کلی بر دیدگاه ابن‌ تیمیه



تاکنون ادله ابن‌ تیمیه بر حرمت و شرک بودن سوگند به غیر الله به صورت جداگانه بررسی شد. اما در ادامه روشن می‌گردد که دیدگاه ابن تیمیه مخالف با ظاهر قرآن، سنت و برخلاف مبانی و عملکرد اوست.

۵.۱ - مخالف با ظاهر قرآن


خداوند متعال در بسیاری از آیات به مخلوقات خود از جمله زمین و آسمان، خورشیده و ماه، شب و روز و غیره قسم خورده که از جمله آن، آیات سوره شمس می‌باشد که خداوند می‌فرماید: «وَالشَّمْسِ وَ ضحُئهَا وَالْقَمَرِ اِذَا تَلَئهَا وَالنهَّارِ اِذَا جَلَّئهَا وَالَّیْلِ اِذَا یَغْشَئهَا وَ السَّمَاءِ وَمَا بَنَئهَا وَالْاَرْضِ وَ مَا طحَئهَا وَ نَفْسٍ وَمَا سَوَّئهَا؛ سوگند به خورشید و گستره نور آن. سوگند به ماه وقتی که دنبال خورشید می‌رود. سوگند به روز وقتی که همه جا را روشن می‌سازد. سوگند به شب وقتی که روز را می‌پوشاند. سوگند به آسمان و کسی که آن را بنا کرده. سوگند به زمین و آنکه آن را بگستراند. سوگند به جان آدمی و آن کس که آن را با چنان نظام کامل آفرید.»
مفسرین از جمله طبری بیان می‌کنند که خداوند در این آیات به مخلوقین قسم خورده
[۸۱] طبری، محمد، جامع البیان، ج۳۰، ص۱۳۳.
و ابن‌ تیمیه نیز اذعان دارد خداوند در این آیات به مخلوقین قسم یاد کرده است. وقوع سوگند به انواع مخلوقات، در قرآن کریم، دلیلِ آن است که قسم به غیر الله جایز است و اگر سوگند به غیر‌الله، از امور اختصاصی خداوند متعال بود، قرآن که کتاب هدایت بشر است، یا نبی گرامی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که مفسر قرآن است، به صراحت بیان می‌کردند، قسم به مخلوقین که در قرآن آمده از اختصاصات خداوند است.
با توجه به اینکه در قرآن کریم و روایات، سخنی از اختصاص این نوع سوگند به خداوند وجود ندارد، روشن می‌گردد، قسم به مخلوقین از اختصاصات خداوند نیست. بنابراین سوگند به غیر الله جایز است.

۵.۲ - مخالف با سنت


حکم به حرمت و شرک بودن سوگند به غیر الله، برخلاف سنت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و سیره صحابه است. به جهت اینکه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و صحابه در موارد متعددی به غیرالله سوگند یاد کرده‌اند که به برخی از موارد اشاره می‌گردد.

۵.۲.۱ - قسم پیامبر به غیر الله


علاوه بر مواردی که ذکر آن گذشت، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در موارد دیگری نیز به غیر الله قسم یاد کرده است. از جمله اینکه مردی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درباره سزاوارترین مردم به مصاحب سوال پرسید و حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بعد از پاسخ فرمودند: «نَعَمْ، وَ اَبِیکَ لَتُنَبَّاَنَّ؛ به پدرت قسم که به تو خبر داده شد.»
همچنین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در گفتگو با جابر، به جان مبارک خویش قسم یاد کردند: «لعمری ما نفعناک لننزلک عنه؛ به جانم سوگند اگر ما شتر را از تو بگیریم، سودی به تو نرساندیم.» بنابراین، حرام و شرک بودن سوگند به غیر الله، مخالف عمل رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است.

۵.۲.۲ - قسم‌های صحابه


بسیاری از صحابه مانند ابوبکر، عمر بن خطاب، علی بن ابی‌ طالب (علیه‌السّلام)، عایشه، ابن عباس و غیره به غیرالله قسم یاد کرده‌اند. خلیفه اول در نامه به خالد بن سعید به جان خود قسم خورده: «اَقِمْ مَکَانَکَ، فَلَعَمْرِی اِنَّکَ مِقْدَامٌ مِحْجَامٌ؛ سرجای خود باش (حمله نکن). به جانم سوگند، تو کسی هستی که بسیار حمله می‌کنی و از ترس بسیار عقب نشینی می‌کنی.» خلیفه دوم نیز در موارد متعددی به جان خود قسم خورده است: «فَلَعَمْرِی لَقَدْ دُفِنَ فِی هَذَا الْبَقِیعِ..؛ به جانم سوگند! در بقیع کسانی دفن شده‌اند.» حضرت علی (علیه‌السّلام) نیز در بازگشت از احد، خطاب به فاطمه سرودند: «لعمری لقد اعذرت فی نصر احمد؛ به جانم سوگند، چنان کوششی در یاری پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کردم که نزد پروردگارم معذورم.»
عایشه همسر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در موارد متعددی به غیرالله قسم یاد کرده است؛ برای مثال بخاری نقل می‌کند: «لَعَمْرِی لقد اسْتَیْقَنُوا بِذَلِکَ...؛ به جانم سوگند، پیامبران به این مسئله یقین دارند.» مسلم نیز چنین آورده: «لَعَمْرِی، مَا اعْتَمَرَ فِی رَجَبٍ؛ به جانم سوگند، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در ماه رجب عمره به جای نیاورد.»
ابن عباس دانشمند و مفسر بزرگ قرآن نیز بارها به جان خود قسم یاد کرده است: «فَلَعَمْرِی، لَقَدْ کَانَتِ الْمُتْعَةُ تُفْعَلُ عَلَی عَهْدِ اِمَامِ الْمُتَّقِینَ؛ به جان خودم سوگند در زمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صحابه متعه انجام می‌دادند.»
علاوه بر صحابه مذکور حفصه، اسما بن عمیس، خالد بن ولید، معاذ بن جبل و دیگر صحابه نیز به غیرالله قسم خورده‌اند. بنابراین حکم به حرمت و شرک قسم به غیر الله، مخالف با سیره خلفا، همسران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و بسیاری از صحابه است.

۵.۳ - مخالفت با مبنای برتری سلف


حکم حرمت و شرک بودن قسم به غیر الله برخلاف مبنای ابن‌ تیمیه در برتری سلف بر خلف می‌باشد. ابن‌ تیمیه طبق این مبنا، سلف را در همه امور (اعم از علم و عمل، عقل و دین، ایمان و عبادت)، برتر از خلف می‌داند. بر این اساس، اگر سیره صحابه بر علمی تعلق داشته باشد، آن عمل مشروع خواهد بود. حال با توجه به اینکه بسیاری از صحابه به غیر الله قسم یاد کرده‌اند و حتی سیره برخی از آنان (عثمان بن ابی‌ العاص)، بر قسم به غیر الله جریان داشته، «کانت یمین عثمان بن ابی العاص لعمری.» قسم به غیرالله مشروع خواهد بود و حکم به حرمت و شرک بودن چنین قسمی از سوی ابن‌ تیمیه، بر خلاف مبنای او در برتری سلف بر خلف است.

۵.۴ - عدم التزام عملی


ابن‌ تیمیه علاوه بر اینکه در بیان فتوا، برخلاف مبانی خود عمل نموده، در عمل نیز التزامی به فتوا خود نداشته و به غیرالله قسم خورده است. جستجوی ساده در کتب وی موارد متعددی را نشان می‌دهد که او به جان خود قسم یاد کرده است؛ به عنوان نمونه می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
«هذا لعمری فی الاختلاف الذی هو تناقض حقیقی؛ قسم به جان خودم، این مطلب در بحث اختلافی است که همان تناقض حقیقی مقصود است.» «هذا لعمری عن منفعته فی سایر العلوم؛ قسم به جانم این از منافع سایر علوم است. «و هذا لعمری فی الحدود التی لیس فیها باطل؛ به جانم قسم که این مسئله در حدودی است که باطلی در آن وجود ندارد.» بنابراین ابن‌ تیمیه در مقام عمل ملتزم به فتوا خود نیست.

۶ - نتیجه‌گیری



بر اساس مطالب ذکر شده روشن گردید که تا قبل از ابن تیمیه، سوگند به غیر الله فقط در فقه بحث می‌ شد؛ اما ابن تیمیه نگاه اعتقادی را به سوگند به غیر الله افزود. در مباحث فقهی سوگند به غیر الله از دو نظر مورد بحث قرار گرفته است. یکی اینکه شکستن سوگند به غیر خدا کفاره ندارد. ابن تیمیه نیز مانند عموم فقها، معتقد بود عمل به چنین سوگندی لازم نیست و شکستن آن کفاره ندارد.
اختلاف فقهی ابن تیمیه با سایر علما در این است که ابن تیمیه برخلاف عموم فقها معتقد بود که قسم به غیر الله حرام است. ابن تیمیه در حالی قائل به حرمت شد که ادله او مدعایش را ثبات نکرد. بلکه او در رویکردی غیر واقعی، برداشت خود را به جمهور علما نسبت داده بود.
اختلاف دیگر ابن‌ تیمیه با مذاهب اسلامی در موضوع قسم به غیر الله، دیدگاه اعتقادی او است. وی سوگند به غیر الله را منافی با توحید عبادی (الوهی) دانست. ابن تیمیه در حالی چنین نظریه‌ای را اظهار کرد که:
اولا: بر اساس مبانی خودش در بحث عبادت، قسم جزء عبادت به شمار نمی‌رود تا مسلمانان به خاطر سوگند به غیر الله، به شرک الوهی دچار شوند؛
ثانیا: ادله وی نتوانست شرک بودن سوگند به غیرالله را ثابت کند و بررسی مهم‌ترین دلیل او یعنی حدیث «من حلف بغیرالله» نشان داد که حدیث بر ظاهر خود باقی نیست و ایشان در معنای روایات، دچار سوء برداشت و تحمیل فهم خود بر آن گشته است؛
ثالثا: چنین نظری برخلاف ظاهر قرآن و سنتِ صحیحِ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و سیره صحابه می‌باشد؛ سرانجام اینکه چنین حکمی برخلاف مبنای ابن‌ تیمیه در برتری دادن سلف بر خلف و عملکرد خود او است.
تحلیل سخنان ابن تیمیه نشان می‌دهد، وی تنها با تمسک بر ظاهر یک روایت و بر اساس مبانی ظاهرگرایانه خود، مسلمانان را مشرک دانسته است و در صدور این نظریه حتی به سایر مبانی و عملکرد خود توجه نکرده است. به نظر می‌رسد پژوهش‌هایی در رابطه با تضادهای ابن‌ تیمیه با مبانی‌اش و عبادت نبودن سوگند از دیدگاه ابن‌ تیمیه لازم باشد.

۷ - منابع



(۱) قرآن کریم.
(۲) ابن ابی شیبه، عبدالله، المصنّف فی الاحادیث والآثار، محقق: کمال یوسف الحوت، ریاض: مکتبة الرشد، چاپ اوّل، ۱۴۰۹ق.
(۳) ابن تیمیه، احمد، اقتضاء الصراط المستقیم لمخالفة اصحاب الجحیم، تحقیق: ناصر عبدالکریم العقل، بیروت: دار عالم الکتب، چاپ هفتم، ۱۴۱۹ق.
(۴) ابن تیمیه، احمد، الاخنائیة، جده: دارالخراز، ۱۴۲۰ق.
(۵) ابن تیمیه، احمد، الاستقامة، محقق: محمد رشاد سالم، مدینه: جامعة الامام محمد بن سعود، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
(۶) ابن تیمیه، احمد، المستدرک علی مجموع فتاوی، گردآورنده: محمد بن عبدالرحمن بن قاسم، بی جا: چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
(۷) ابن تیمیه، احمد، جامع المسائل، محقق: محمد عزیز شمس، مکه: دار عالم الفوائد للنشر والتوزیع، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.
(۸) ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، تحقیق: عبدالرحمن بن محمد بن قاسم، مدینه: مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، ۱۴۱ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ق.
(۹) ابن جریر طبری، محمّد، تاریخ الرسل و الملوک، بیروت: دارالتراث، چاپ دوّم، ۱۳۸ (علیه‌السّلام) ق.
(۱۰) ابن حجر عسقلانی، احمد، تهذیب التهذیب، هند: مطبعة دائرة المعارف النظامیة، اوّل، ۱۳۲ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ق.
(۱۱) ابن حجر عسقلانی، احمد، فتح الباری شرح صحیح البخاری، بیروت: دارالمعرفة، ۱۳ (علیه‌السّلام) ۹ق.
(۱۲) ابن حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، محقق: شعیب الارنؤوط و دیگران، بیروت: مؤسسة الرسالة، چاپ اوّل، ۱۴۲۱ق.
(۱۳) ابن رفعه، احمد بن محمد، کفایة النبیه فی شرح التنبیه، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۲۰۰۹م.
(۱۴) ابن عابدین، محمّد امین بن عمر، رد المحتار علی الدر المختار، بیروت: دارالفکر، چاپ دوّم، ۱۴۱۲ق.
(۱۵) ابن عامر اصبحی، مالک بن انس، المدونة، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
(۱۶) ابن عبد البر، یوسف، الاستذکار، تحقیق: سالم محمد عطا، محمد علی معوض، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ اوّل، ۱۴۲۱ق.
(۱۷) ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن، تاریخ دمشق، محقق: عمرو بن غرامة العمروی، بیروت: دارالفکر للطباعة والنشر والتوزیع، ۱۴۱۵ق.
(۱۸) ابن قدامه مقدسی، شمس الدین، الشرح الکبیر علی متن المقنع، بیروت: دارالکتاب العربی للنشر والتوزیع، بی تا.
(۱۹) ابن قدامه مقدسی، عبدالله بن احمد، الکافی فی فقه الامام احمد، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
(۲۰) ابن قدامه مقدسی، عبدالله بن احمد، المغنی، قاهره: مکتبة القاهرة، ۱۳۸۸ق.
(۲۱) ابن مفلح، ابراهیم بن محمد، المبدع فی شرح المقنع، بیروت: الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
(۲۲) ابن ملک حنفی، محمد بن عزالدین، شرح مصابیح السنة للامام البغوی، بی جا: ادارة الثقافة الاسلامیة، چاپ اول، ۱۴۳۳ق.
(۲۳) ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت: دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
(۲۴) ابو داود سجستانی، سلیمان، سنن ابی داود، تحقیق: شعَیب الارنؤوط، بیروت: دارالرسالة العالمیة، اول۱۴۳۰ق.
(۲۵) اصفهانی، ابونعیم، اخبار اصبهان، محقق: سید حسن کسروی، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
(۲۶) البانی، محمد، سلسلة الاحادیث الصحیحة وشیء من فقهها وفوائدها، ریاض: مکتبة المعارف للنشر والتوزیع، چاپ اوّل، ۱۴۱ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ق.
(۲۷) بخاری، محمّد، صحیح بخاری، تحقیق: محمد زهیر بن ناصر، بیروت: دار طوق النجاة، چاپ اوّل، ۱۴۲۲ق.
(۲۸) بلخی، نظام الدین، الفتاوی الهندیة، بیروت: دارالفکر، چاپ دوم، ۱۳۱۰ق.
(۲۹) بیهقی، احمد، السنن الکبری، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ سوم، ۱۴۲۴ق.
(۳۰) بیهقی، احمد، دلائل النبوة، تحقیق: عبدالمعطی قلعجی، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ اوّل، ۱۴۰۸ق.
(۳۱) ترمذی، محمّد، سنن الترمذی، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت: دارالغرب الاسلامی، ۱۹۹۸م.
(۳۲) تنوخی حنبلی، ابوالبرکات، الممتع فی شرح المقنع، مکه: مکتبة الاسدی، چاپ سوم، ۱۴۲۴ق.
(۳۳) جرجانی، احمد بن عدی، الکامل فی ضعفاء الرجال، تحقیق: عادل احمد عبدالموجود، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
(۳۴) جمعی از نویسندگان، الموسوعة الفقهیة الکویتیة، کویت: دارالسلاسل، چاپ دوم، ۱۴۰ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ق.
(۳۵) جوینی، عبدالملک بن عبدالله، نهایة المطلب فی درایة المذهب، جده: دارالمنهاج، چاپ اول، ۲۰۰ (علیه‌السّلام) م.
(۳۶) حاکم نیشابوری، محمّد، المستدرک علی الصحیحین، تعلیق: محمد بن احمد ذهبی، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ اوّل، ۱۴۱۱ق.
(۳۷) دمیری، محمد بن موسی، النجم الوهاج فی شرح المنهاج، جده: دارالمنهاج، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.
(۳۸) ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، تحقیق: بشار عوّاد معروف، تونس: دارالغرب الاسلامی، چاپ اوّل، ۲۰۰۳م.
(۳۹) ذهبی، محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، محقق: شعیب الارناؤوط، بیروت: مؤسسة الرسالة، چاپ سوّم، ۱۴۰۵ق.
(۴۰) رافعی قزوینی، عبدالکریم بن محمد، العزیز شرح الوجیز المعروف بالشرح الکبیر، محقق: علی محمد، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱ (علیه‌السّلام) ق.
(۴۱) رویانی، عبدالواحد بن اسماعیل، بحر المذهب فی فروع المذهب الشافعی، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۲۰۰۹م.
(۴۲) زرکشی، بدرالدین محمد بن عبدالله، البرهان فی علوم قرآن، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر: دار احیاء الکتب العربیة، چاپ اول، ۱۳ (علیه‌السّلام) (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ق.
(۴۳) سرخسی، محمّد بن احمد، المبسوط، بیروت: دارالمعرفة، ۱۴۱۴ق.
(۴۴) شیبانی، محمد بن حسن، المخارج فی الحیل، قاهره: مکتبة الثقافة الدینیة، ۱۴۱۹ق.
(۴۵) صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، محقق: حبیب الرحمن اعظمی، هند: المجلس العلمی، چاپ دوّم، ۱۴۰۳ق.
(۴۶) طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
(۴۷) طحاوی، احمد بن محمد، شرح مشکل الآثار، محقق: شعیب الارنؤوط، بیروت: مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
(۴۸) عمرانی شافعی، یحیی بن ابی الخیر، البیان فی مذهب الامام الشافعی، جده: دارالمنهاج، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
(۴۹) فرقانی، فیض محمد، نذر وسوگند از دیدگاه فقه حنفی، زاهدان: نیکو، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
(۵۰) قاری، علی بن محمد، مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، بیروت: دارالفکر، چاپ اوّل، ۱۴۲۲ق.
(۵۱) قرطبی، محمد بن احمد، المقدمات الممهدات، تونس، دارالغرب الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
(۵۲) قسطلانی، احمد بن محمّد، ارشاد الساری لشرح صحیح البخاری، مصر: المطبعة الکبری الامیریة، چاپ هفتم، ۱۳۲۳ق.
(۵۳) مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، محقق: بشار عواد معروف، بیروت: مؤسسة الرسالة، چاپ اوّل، ۱۴۰۰ق.
(۵۴) نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، محقق: شعیت ارناووط و دیگران، بیروت: مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
(۵۵) نووی، یحیی بن شرف، المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج، بیروت: داراحیاء التراث العربی، چاپ دوّم، ۱۳۹۲ق.
(۵۶) نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بی تا.
(۵۷) هیتمی ابن حجر، احمد بن محمد، تحفة المحتاج فی شرح المنهاج، مصر: المکتبة التجاریة الکبری، ۱۳۵ (علیه‌السّلام) ق.
(۵۸) وادعی، مقبل بن‌هادی، احادیث معلة ظاهرها الصحة، قاهره: دارالآثار للنشر والتوزیع، چاپ دوم، ۱۴۲۱ق.

۸ - پانویس


 
۱. ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج۱، ص۲۰۴.    
۲. ابن تیمیه، احمد، اقتضاء الصراط المستقیم، ج۲، ص۳۲۶.    
۳. ابن تیمیه، احمد، الفتاوی الکبری، ج۵، ص۵۵۲.    
۴. بخاری، محمّد، صحیح بخاری، ج۸، ص۲۷.    
۵. ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج۱، ص۲۰۴.    
۶. ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج۲۷، ص۳۴۹.    
۷. نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج۱، ص۴۱.    
۸. طبری، محمّد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۳، ص۳۸۶.    
۹. ابن عابدین، محمّدامین بن عمر، رد المحتار علی الدر المختار، ج۳، ص۷۰۵.
۱۰. ابن نجیم، زین‌الدین بن ابراهیم، البحر الرائق شرح کنز الدقائق، ج۴، ص۳۰۱.
۱۱. فرقانی، فیض محمد، نذر و سوگند از دیدگاه فقه حنفی، ص۴۵.
۱۲. بلخی، نظام الدین، الفتاوی الهندیة، ج۲، ص۵۲.
۱۳. شافعی، محمّد بن ادریس، الام، ج۷، ص۶۴.    
۱۴. جوینی، عبدالملک، نهایة المطلب فی درایة المذهب، ج۱۸، ص۳۰۱.    
۱۵. نووی، یحیی بن شرف، المنهاج، ج۱۱، ص۱۰۶.
۱۶. عمرانی شافعی، یحیی، البیان فی مذهب الامام الشافعی، ج۱۰، ص۴۹۴.    
۱۷. نووی، یحیی بن شرف، المجموع شرح المهذب، ج۱۸، ص۱۸.    
۱۸. ابن عامر، مالک بن انس، المدونة، ج۱، ص۵۸۳.    
۱۹. قرطبی، ابن رشد، المقدمات الممهدات، ج۱، ص۵۷۵.    
۲۰. کشناوی، ابوبکر بن حسن، اسهل المدارک، ج۲، ص۲۱.
۲۱. جمعی از نویسندگان، الموسوعة الفقهیة الکویتیة، ج۷، ص۱.
۲۲. مقدسی، ابن قدامه، الشرح الکبیر، ج۱۱، ص۱۷۸.    
۲۳. ابن مفلح، ابراهیم، المبدع فی شرح المقنع، ج۸، ص۶۷.    
۲۴. مقدسی، ابن قدامه، المغنی، ج۹ ص۴۸۹-۴۸۸.    
۲۵. ابن مفلح، ابراهیم، المبدع، ج۸، ص۶۵.    
۲۶. مقدسی، شمس الدین، الشرح الکبیر، ج۱۱، ص۱۷۷.    
۲۷. تنوخی حنبلی، ابوالبرکات، الممتع فی شرح المقنع، ج۴، ص۴۲۹.
۲۸. ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج۳۳، ص۱۲۲.    
۲۹. ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج۱، ص۸۱.    
۳۰. ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج۱۰، ص۲۶۴.    
۳۱. ابن تیمیه، احمد، درء التعارض العقل و النقل، ج۱، ص۲۲۶.
۳۲. ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج۳، ص۱۰۱.    
۳۳. ابن تیمیه، احمد، الاستقامة، ج۲، ص۳۱.    
۳۴. ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج۲۷، ص۹۳.    
۳۵. ابن تیمیه، احمد، الاخنائیة، ص۲۰۸.
۳۶. ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج۲۷، ص۳۳۹.    
۳۷. ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج۱۷، ص۱۴۵.    
۳۸. ترمذی، محمّد، سنن الترمذی، ج۴، ص۱۱۰.    
۳۹. صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، ج۸، ص۴۶۹.    
۴۰. ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج۱، ص۸۱.    
۴۱. ابن تیمیه، احمد، جامع المسائل، ج۵، ص۱۰۶.
۴۲. ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج۱۶، ص۶۶.    
۴۳. ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج۱۰، ص۱۵۳.    
۴۴. بیهقی، احمد، السنن الکبری، ج۱۰، ص۵۲.    
۴۵. طحاوی، احمد، شرح مشکل الآثار، ج۲، ص۳۰۰.    
۴۶. وادعی، مقبل، احادیث معلة ظاهرها الصحة، ص۲۴۹-۲۴۸.    
۴۷. شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۳۶، ص۲۸۶.    
۴۸. نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج۲، ص۷۱۶.    
۴۹. طبری، محمّد، تاریخ الرسل والملوک، ج۳، ص۳۰۰.    
۵۰. زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم قرآن، ج۲، ص۱۹۹.    
۵۱. بخاری، محمد، صحیح بخاری، ج۸، ص۲۷.    
۵۲. نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۲۶۸.    
۵۳. سجستانی، سلیمان، سنن ابی داود، ج۳، ص۲۲۲.    
۵۴. رافعی قزوینی، عبدالکریم، العزیز شرح الوجیز، ج۱۲، ص۲۳۵.    
۵۵. قاری، علی بن محمد، مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج۶، ص۲۲۴۲.    
۵۶. رافعی قزوینی، عبدالکریم، العزیز شرح الوجیز، ج۱۲، ص۲۳۵.    
۵۷. دمیری، محمد، النجم الوهاج، ج۱۰، ص۹.    
۵۸. عمرانی شافعی، یحیی بن ابی الخیر، البیان فی مذهب الامام الشافعی، ج۱۰، ص۴۹۳.    
۵۹. رویانی، ابوالمحاسن، بحر المذهب، ج۱۰، ص۳۶۸.
۶۰. ابن رفعه، احمد، کفایة النبیه، ج۱۴، ص۴۱۲.    
۶۱. رافعی قزوینی، عبدالکریم، العزیز شرح الوجیز، ج۱۲، ص۲۳۵.    
۶۲. دمیری، محمد، النجم الوهاج، ج۱۰، ص۹.    
۶۳. هیتمی، ابن حجر، تحفة المحتاج فی شرح المنهاج، ج۱۰، ص۴.    
۶۴. تنوخی حنبلی، ابوالبرکات، الممتع فی شرح المقنع، ج۴، ص۴۳۰.
۶۵. ابن حجر عسقلانی، احمد، فتح الباری، ج۱۱، ص۵۳۱.    
۶۶. قسطلانی، احمد بن محمّد، ارشاد الساری، ج۹، ص۳۷۵.    
۶۷. نووی، محیی الدین، المجموع شرح المهذب، ج۱۸، ص۱۷.    
۶۸. صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، ج۸، ص۴۶۸.    
۶۹. مزی، یوسف، تهذیب الکمال، ج۳۰، ص۴۲۵.    
۷۰. ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۳۳۳.    
۷۱. عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۱۱، ص۱۱۱.    
۷۲. عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۱۲، ص۱۸.
۷۳. مزی، یوسف، تهذیب الکمال، ج۳۳، ص۶۶.    
۷۴. ذهبی، محمّد، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۵.    
۷۵. جرجانی، احمد، الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۲، ص۵۷.    
۷۶. اصفهانی، ابونعیم، اخبار اصبهان، ج۲، ص۱۵۱.    
۷۷. شیبانی، محمد بن حسن، المخارج فی الحیل، ص۱۰۱.
۷۸. سرخسی، محمّد بن احمد، المبسوط، ج۳۰، ص۲۱۵.    
۷۹. ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج۲۰، ص۱۴.    
۸۰. شمس/سوره۹۱، آیه۱-۷.    
۸۱. طبری، محمد، جامع البیان، ج۳۰، ص۱۳۳.
۸۲. ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج۴، ص۲۵۹.    
۸۳. نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۹۷۴.    
۸۴. ابن حنبل شیبانی، احمد، مسند، ج۲۳، ص۱۴۸.    
۸۵. ابن جریر طبری، محمّد، تاریخ الرسل والملوک، ج۳، ص۳۹۲.    
۸۶. ابن ابی شیبه، عبدالله، المصنّف، ج۷، ص۴۳۹.    
۸۷. حاکم نیشابوری، محمّد، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۹۹.    
۸۸. حاکم نیشابوری، محمّد، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۲۷.    
۸۹. بخاری، محمّد، صحیح بخاری، ج۶، ص۷۷.    
۹۰. نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج۲، ص۹۱۶.    
۹۱. نسائی، احمد، السنن الکبری، ج۷، ص۳۲۱.    
۹۲. نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج۲، ص۱۰۲۶.    
۹۳. بیهقی، احمد، دلائل النبوة، ج۷، ص۱۸۸.    
۹۴. حاکم نیشابوری، محمّد، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۷۷.    
۹۵. صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، ج۵، ص۴۸۳.    
۹۶. ابن عساکر، علی، تاریخ دمشق، ج۵۸، ص۴۳۳.    
۹۷. ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج۴، ص۱۵۸.    
۹۸. ابن ابی‌شیبه، عبدالله، المصنّف، ج۳، ص۸۰.    
۹۹. ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج۶، ص۵۸.    
۱۰۰. ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج۹، ص۲۵.    
۱۰۱. ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج۹، ص۹۰.    


۹ - منبع



پایگاه تخصصی وهابیت‌پژوهی و جریان‌های سلفی، برگرفته از مقاله «بررسی دیدگاه ابن‌تیمیه، پیرامون سوگند به ‌غیرالله»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۱۱/۰۴.    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.